کلیشههای جنسیتی؛ بازی، کار، کودکی
به عنوان پدر و مادر، شما نقش مهمی در ایجاد علاقهمندی، ارزشگذاری و تصمیمگیری در کودکتان دارید. اما معمولا بدون اینکه متوجه باشید، کلیشههای جنسیتی را از طریق بیان باورهای خودتان یا واکنشهایتان در مورد موضوعات و مسائل روزمره، در کودکتان نهادینه میکنید.
به عنوان والد یک دختر یا پسر کوچک، باید از خطر کلیشههای جنسیتی و تاثیر آنها در شکلگیری شخصیت کودک، انتخابها و تصمیمهایی که راه و زندگی آینده او را مشخص میکنند، آگاه باشید. مطمئن باشید پرورش و تربیت کودکی که ارزش برابری را شناخته است و میتواند به همه موضوعات فراتر از جنسیت خودش و دیگران فکر کند، از او فرد موفقتری میسازد.
ممکن است فکر کنید نقش شما در برداشتن مرزبندیهای جنسیتی چندان موثر نیست، چون با همه تلاشهایی که در خانه برای ایجاد یک مدل ارزشگذارینشده میکنید، باز هم باورهایی در جامعه وجود دارد که فرزندتان خواه ناخواه آنها را دریافت میکند، مثلا هر چقدر تلاش میکنید تا بین رنگهای دخترانه و پسرانه تفاوتی قایل نشوید، فرزندتان این موضوع را آنطور که در مهد کودک یا مدرسه آموزش میدهند باور میکند.
فراتر از این، نقشها نیز در جامعه تفکیک شده هستند. کودکتان پرستار زن و دکترهای مرد بیشتری دیده است و از نظر او پرستاری شغلی زنانه و دکتری شغلی مردانه است. به همین دلیل وقتی از او میپرسید:«چه شغلی را انتخاب میکنی؟» پاسخ او مبتنی بر این برداشت است. تا حدودی حق با شماست، اما تاثیر جامعه و باورهای عرفی هیچ وقت بیشتر از تاثیر خانواده نیست. به خودتان و سبک زندگی خودتان نگاه کنید، در یک ارزیابی ساده، متوجه میشوید که برداشت شما از زندگی بیشتر از هر چیزی متاثر از دیدگاه و سبک زندگی پدر و مادرتان است.
از باورهای سنتی عبور کنید
آموزش و پرورش کودکان در خانواده آغاز میشود و این شما هستید که میتوانید کلیشههای جنسیتی را در کودکتان پرورش دهید. باورها، رفتارها و ارتباط شما نقش مهمی در ایجاد این کلیشه دارد. اگر رابطه والد ـ فرزندی استواری با هم داشته باشید، به راحتی علایق، ارزش و باورهایتان را انتقال میدهید و این همان چیزی است که در انتخابهای کودکان نقش دارد. شما کسی هستید که میتوانید راه را برای عبور از باورهای سنتی باز کنید و مثلا به فرزندتان یاد بدهید که بین انتخاب علوم مهندسی یا موسیقی و بین معلم ابتدایی بودن یا مکانیک شدن، فراتر از جنسیت عمل کند و در انتخابش به علاقه و معیارهای دیگری توجه کند.
پدر و مادر هر دو در ایجاد کلیشههای جنسیتی یا برداشتن چنین مرزهای زنانه و مردانهای نقش دارند. علاوه بر این آنها در جهتدهی و هدفگذاری انتخابهای کودکان بیشترین تاثیر را میگذارند. مثلا پدر مادری که به تحصیلات آکادمیک اهمیت زیادی میدهند معمولا فرزندانشان را به سوی اهداف علمی ترغیب میکنند یا والدینی که به ورزش و قهرمانی علاقمند هستند فرزندشان را نیز در این مسیر هدایت میکنند. در واقع شما مسیر فکری و کاری فرزندتان را با علاقه مندیهای خودتان و مطرح کردن ارزشهای ذهنی خودتان مشخص میکنید.
بسیاری از کلیشههای جنسیتی بدون قصد به کودکان یاد داده میشود. گاهی شما هدف را تعیین میکنید و مثلا به کودک میگویید یک رفتار، یک شغل یا یک طرز تفکر دخترانه یا پسرانه است اما در بعضی موارد شما بدون اشاره مستقیم یا هدف خاصی این باور ذهنی را در کودک ایجاد میکنید. مثلا وقتی پدری به درس ریاضی کودک کمک میکند و مادر مسئول رسیدگی به درسهای علوم انسانی است، در کودک این باور ایجاد میشود که نقشی زنانه و مردانه بر اساس چنین تواناییهای تقسیم میشود و در ادامه او فکر میکند پسرها در ریاضی و علوم قویتر هستند و دخترها در هنر و ادبیات.
باورهای شما در واکنشهای رفتاری و احساسی نسبت به دست آوردهای فرزندتان نیز نمایش داده میشود. وقتی خودتان تمایل دارید برای دخترتان عروسک بخرید و پسرتان را به کلاس کاراته میفرستید، باورهای کلیشهای را عملی میکنید.
آموزش به دور از کلیشهها
در دانشگاه ویرجینیا مطالعه جالبی انجام شده است که تاثیر باورهای والدین را در ایجاد پیشفرضهای ذهنی فرزندانشان به خوبی نشان داده میدهد.
۵۰۰ دانش آموز ۱۱ تا ۱۷ سال و والدینشان به این پرسش پاسخ دادهاند که دانشآموز در چه زمینهای استعداد دارد. پاسخ روشن بود: باورهای والدین و فرزندانشان بسیار شبیه هم و پاسخ کاملا مبتنی برکلیشههای جنسیتی بود. والدین توانایی فرزندان پسر را در ریاضی و علوم بیشتر میدانستند و دخترها را در علوم انسانی موفقتر میدیدند. اما نکته جالب اینجا بود که دخترها و پسرها توانایی و استعدادشان را در تمام علوم یکسان میدانستند به جز اینکه پسرها خود را چندان در علوم انسانی موفق تصور نمیکردند.
خوشبختانه باورهای جنسیتزده در نسل جدید بسیار کمتر شده است. هرچند تعداد دخترانی که در علوم ریاضی و تجربی وارد دانشگاه میشوند بیشتر از پسرهاست، با این حال بازار کار علوم مهندسی همچنان مردانه است. اما این شرایط پایدار نیست چون باور زنها نسبت به تواناییهایشان تغییر کرده است. آنها خودباوری بیشتری پیدا کردهاند و برای رسیدن به برابری در آموزش و کار تلاش بیشتری میکنند. اما پسرها هنوز بر اساس کلیشههای جنسیتی تصمیم میگیرند، انتخاب و عمل میکنند. این پژوهش نشان داده است که پسرها هنوز هم در هنر و علوم انسانی احساس ضعف میکنند، گویا پدر و مادرها و همچنین جامعه در کلیشهزدایی از تواناییهای دخترها موفقتر بودهاند.
اکنون ممکن است به این فکر کنید که چرا باید چنین تلاش بیهودهای بکنید وقتی جامعه، قانون و سیاستهایش همگی بر مبنای تفاوتهای جنسی پیش میروند، بسیاری از مشاغل بر اساس جنسیت تفکیک شدهاند و اگر بخواهید کودک را ترغیب کنید فراجنسیتی دست به انتخاب بزند جامعه او را بسیار محدود خواهد کرد و چه بسا پس خواهد زد؟ یادآوری این نکته ضروری است که جامعه مجبور میشود برای استفاده از نیروی کار، این توازن و برابری را برقرار کند.