دلیل اول:

“مردها با این احساس بزرگ می شوند که مسئولیت راست و درست کردن همه موارد با آنهاست. ”
مردها در کودکی و هنگامی که پسر بچه کوچکی بیش نبودند، چنین شرطی شده اند که گویی مسئولیت همه موارد با آنهاست. با جملاتی که به آنها گفته می شود، با این باور ناخودآگاه بزرگ می شوند که چنان چه میخواهند یک مرد واقعی باشند، میبایست لایق و توانا باشند و مسئولیت مواظبت از زن زندگی شان با آنهاست.
آیا مردها احمق هستند؟
هنگامی که از موردی ناراحت هستید، نزد نامزد یا همسرتان میروید، او عملا کلمه هایی که شما بر زبان می آورید را نمی شنود. او : “به من کمک کنید!”، “مرا نجات دهید!”، “کارها را برایم راست و ریست کنید!” ا می شنود. بعنوان یک زن نیاز دارید که :
“به شما اطمینان خاطر داده شود و دلداریتان بدهند. در آغوشتان بگیرند، به سخنانتان گوش فرا دهند، آرامتان کنند و به شما امید بدهند که همه چیز درست می شود.”
اما آنچه در عمل نصیبتان میگردد: نصیحت، بازجویی، سخنرانی، و سرزنش به این دلیل که ناراحت هستید میباشد.
شما میخواهید دوستتان بدارند اما آنها برایتان استدلال بافی می کنند. در حالیکه نیاز دارید، مادرانه از شما حمایت کنند، اما آنها در حقتان پدری می کنند. “هیچ عاملی به اندازه یافتن راه حل برای مردان مهم نیست، مردها همواره به راه حل فکر می کنند.”

دلیل دوم:

دلیل اینکه چرا هنگامی که مردان از احساساتی شدن شما عصبانی می شوند، این است که خود را مسئول درد و رنجتان میدانند و و چنانچه نتوانند ناراحتیتان را برطرف کنند، احساس گناه خواهند کرد.
آیا تا به حال این سوال برایتان پیش آمده است که چرا وقتی ناراحت هستید و برای دلداری نزد نامزد یا همسرتان میروید، او خشمش را متوجه شما می کند؟ بخشی ممکن است به این دلیل باشد که او از دست خودش عصبانی است، چون قادر نبوده به شما کمک می کند. بخش دیگر به این دلیل میباشد که خودش مسبب ناراحتیتان بوده است. مردها عادت دارند یاس ها و سرخوردگی شان را به شکل خشم ابراز کنند، به جای اینکه احساسات دیگری را از خود نشان دهند.

دلیل سوم:

مردها غالبا احساساتی برخورد کردن زنها را با هیستریک اشتباه میگیرند و فرض را بر این میگذارند که وضعیت روحیتان خرابتر از آن است که تصورش را می کنید. آنها میترسند، مبادا هرگز دست از گریه کردن برندارید.
برای اغلب مردان نشان دادن احساسات قوی، نظیر عجز، ناتوانی و یا ترس بسیار مشکل است. تنها هنگامی چنین احساساتی را از خودشان بروز میدهند که وضع آنها خیلی خراب باشد. بنابراین وقتی میبینند از چیزی ناراحت هستید، این استانداردهای احساسی خودشان را بر روی شما فرافکن کرده و فرض را بر این میگذارند که الان باید وضعتان خیلی خراب باشد.
مردها نمیتوانند بفهمند که زنها چطور میتوانند راجع به یک مورد چنان احساسات قوی را در یک لحظه تجربه کنند، بدون اینکه تعادل روانی و احساسی خود را از دست بدهند. ممکن است شما فقط به پنج دقیقه از توجه، محبت و عشق آنها نیاز داشته باشید، آنها به گونه ای پاسخ دهند که گویی از آنها انتظار یک ماراتن دوازده ساعته دارید.
مردها به سختی میتوانند از یک حالت احساسی به حالت دیگر تغییر وضعیت بدهند، بنابراین فرض را بر این میگذارند که این تغییر حالت برای زنان، نیز غیر ممکن است. به همین دلیل هنگامی که ما را خیلی ناراحت میبینند، وحشت می کنند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
کلیدواژه ها :