چرا زنان در مشاغل سیاسی و مدیریتی جایگاه مناسبی ندارند
![چرا زنان در مشاغل سیاسی و مدیریتی جایگاه مناسبی ندارند](https://old.chekad.tv/wp-content/uploads/2015/11/چرا-زنان-در-مشاغل-سیاسی-و-مدیریتی-جایگاه-مناسبی-ندارند-2-150x150.jpg)
چرا پس از دههها کسب حقوق سیاسی، زنان هنوز به جایگاه بالندهای در مشاغل سیاسی و یاهم مدیریتی دست نیافته اند؟ آیا دلیل را باید در بیپروایی خود زنان جستجو کرد یا اینکه به جستجو در تاثیرات مهمی که سازمان دهی اجتماعی بر عرصه سیاست بر جای می گذارد پرداخت.
در تحقیق جامعی که در سال ۲۰۰۲ در سراسر کشور ایران انجام شد از ۷۶۰۰ زن متاهل در نمونه مان ۵۳ درصد خواهان برابری زنان با مردان در تصمیمگیریهای مهم سیاسی مدیریتی در سطح ملی و ۶۹ درصد از آنان خواهان این برابری در سطوح منطقهای و محلی بودند.
زیرا میپنداشتند که زنان بهتر است در ابتدا از تجربه کافی در سطح محلی برخوردار شوند و سپس به مسئولیتهای مهم در سطح کشور دست یابند.
از سوی دیگر زنان همچنین نیمی از رای دهندگان فعال بوده و با افزایش سطح سواد و دانششان بیشتر به کاندیدهای غیر محافظه کار رای میدهند. برای مثل در ایران آنان در انتخاب محمد خاتمی و حسن روحانی نقش آفرین بودند.
در فرانسه زنان بیشتر به احزاب مترقی که حقوق و آزادی زنان را کمتر محدود میکنند رای میدهند. اما زنان در جوامع موجود هنوز در نقشهای مادری و همسری که زنان را به طبیعت منتسب میکنند، تعریف میشوند. حال آنکه مردان در نقش اجتماعی و نان آور خانواده.
فعالان جنبش فمینیستی دهه ۱۹۷۰ با شعار امر خصوصی امری سیاسی است، رابطه میان حوزههای خصوصی و عمومی را نشان دادند و سپس مطرح کردند که نهاد خانواده خود نهادی سیاسی ست زیرا در آن رابطه قدرت میان زن و مرد وجود دارد.
اگر رابطه تنگاتنگ میان اجتماع، سیاست و خانواده در نظر گرفته نشود، نمیتوان در راستای دستیابی به برابری سیاسی و اقتصادی حرکت کرد. در بسیاری از کشورهای جهان از جمله فرانسه که ۷۵ درصد زنان به لحاظ اقتصادی فعال اند اختلاف دستمزد برای کار مشابه با تخصص مشابه ۱۷ درصد است و زنان هنوز دو برابر مردان کارهای خانگی را انجام میدهند و به طور متوسط ۴ ساعت و نیم از وقتشان در روز پس از پایان ساعت کاری صرف کار خانگی و رسیدگی به فرزندان میشود.
به این ترتیب چگونه میتوان انتظار داشت که زنان وقت و انرژی کافی برای شرکت در جلسات کاری یا سیاسی که اکثرا عصرها تشکیل میشوند داشته باشند؟ حال آنکه دستیابی به مشاغل مدیریتی مستلزم قبول مسئولیت پس از پایان وقت کاری ست و مسئولیتهای سیاسی به خصوص در کشورهایی که سیستم سیاسیشان بر پایه احزاب قرار دارد مستلزم شرکت فعال در فعالیتهای حزبی برای ارتقا به جایگاه کاندیداتوری و نمایندگی است.
اما حتی زنانی که به دلیل رفاه اقتصادی امر کار خانگی و مراقبت از فرزندانشان را به زنان دیگر که اکثرا زنان مهاجر هستند، واگذار میکنند و وارد فعالیتهای سیاسی میشوند در صورت انتخاب شدن مسئولیتهایی که به آنها واگذار میشود اکثرا در ارتباط با زنان و کودکان و خانواده و افراد مسن است. برای مثال وزارت زنان، آموزش، خانواده، جوانان، بهداشت، امور اجتماعی.
در مجالس ملی نیز اکثرا زنان در کمیسیونهای مشابه مسئولیت دارند نه در امور خارجه، دفاع، اقتصاد یا صنایع. نظری به زنان منتخب در انجمنهای شهر و روستا نیز نشان میدهد که اکثر زنان منتخب در امور مربوط به مکاتب، افراد مسن، کودکان، معلولین و امور اجتماعی مسئولیت دارند. یعنی تداوم مسئولیتهایی که در خانواده به عهدهٔ زنان قرار دارند.
این بدان معناست که تقسیم جنسیتی کار که مردان را به حوزه تولید و زنان را به حوزه بازتولید منتسب میکنند در عرصه سیاست هم تاثیر گذار است.
بدین ترتیب وگر چه در فرانسه در سال ۱۹۹۹ قانون برابری زن و مرد در عرصه سیاسی به تصویب رسید اما هنوز فقط ۱۴ در صد از شهردارها زن هستند و زنان فقط ۲۷ درصد کرسیهای مجلس را در اختیار دارند.
احزاب که ریاستشان مردانه است هنوز ترجیح میدهند جریمه بپردازند، ولی زنان را در لیستهای انتخاباتی در جایگاهِ انتخاب شدن قرار ندهند و یا آنان را در حوزههایی که امکان برنده شدن حزبشان نیست نامزد کنند.