برخى از زنان شاعران ،وضعیت شعر و شاعران زن را نا به سامان و نگران‌کننده خوانده ویکى از علل آن را سنت‌های مردسالارى در جامعه می‌دانند.
آنان به این باورند که سنت‌های حاکم در جامعه و خودسانسوری از مواردی‌اند که دختران وزنان شاعر را در تنگنا قرار داده است،هرگاه جرئت هم نمایند تا احساساتشان را در سروده‌هایشان پرورش بدهند با مشکلات فراوانی ازجمله زن‌ستیزی، مواجه می‌گردند.
این شاعران با اظهار تأسف میگویند که هیچ امیدوارى نیست که وضعیت شعر با کارکردهاى اندک برخی از دست‌اندرکاران این عرصه بهتر ساخته شود .

از این جمع یکى هم سیتا”حبیبى” است. وى می‌گوید که شمارى از خانم‌ها وقتى می‌خواهند شعر بسرایند آن را در کتابچه پنهان می‌کنند،زیرا مشکلات فرهنگى دارند.
وى که رییس دفتر” زنان نویسنده افغان” است، گفت که در کابل مردم تا حدی روشنفکرند، وضعیت داخل شهرها نیز خوب است، اما هرگاه در ولسوالى ها پرسیده شود که در اینجا کدام شاعرزن دارید؟ با تمسخر میگویند: ” زن را به شعرچه… زن کالا شوى و ظرف شوى داریم. ”
خانم حبیبى که نویسنده نیز است،می‌گوید:”این زمان میخواهد تا فرهنگ ما تقویه شودوبه زنانى که استعدادهاى خوبى دارند؛ اجازه داده شود تا استعداد شان را در این راستا تجلى دهند و بیرون بکشند .”
این شاعر مى افزاید که از سال ها بدینسو به شعر رو آورده و حدود ٧٠ قطعه شعر سروده است.
برخى از شعرا در ولایات مرد سالارى را یکى از موانع عمده بر سر راه شاعران مى پندارند.
آرزو”رضایى” یکتن از شعراى بامیان می‌گوید که همیشه خواسته است از درد دلهاى خانم‌ها بنویسد،اما نمى تواند؛زیرا فرهنگ مرد سالارى که در هر سوى جامعه حکمروایى دارد،مانع کارش میشود.
وى مى افزاید که حتى گاهگاهى پنهان ازچشم پدرو برادرشعر مى نویسد و شعرهایش را درون دیباچه اى زندانى میسازد؛ زیرا آنها این نوشته ها را بهانه گرفته وى را لت و کوب می‌کنند.

این دخترعلاوه میکندکه وضعیت شعرزنان دربامیان خوب نیست،دختران و خانم‌هاى زیادى علاقه دارند ومیخواهند ازطریق نوشته مشکلات شان را تبارزدهند،اما نمیتوانند،چون منسجم نیستند، در اینجا باید انجمنى براى خانم‌ها ایجاد گردد، تا زنان ودختران مستعد را زیر چتربیاورد.

شمار دیگرى سال ها است که با نوک قلم شان شعر مى سرایند،اما تا کنون جسارت نکرده اند که تمامى سرود هاى شان را زنانه بسراید.
یحیا” روشنى “یکى از این شاعران می‌گوید که از سال های نوجوانی به سرایش آغاز کرده و انگیزه اش از آن زمان فقط علاقمندی به شعر و ادبیات بود، زیرا زمانى انگیزه خاصی برای سرایش براى وى پیدا شد که دیوان حافظ را به عنوان یکی از کتاب های درسی در مسجد محل شان فرا گرفت و با شعر آشنا شد.
او علاوه کرد : ” با آنکه هضم شعرحافظ برای یک کودک ده ساله محال بود، ولی من ازخوانش غزل های حافظ حظ میبردم و شاید همان بود که وقتی بزرگتر شدم به سرایش شعرآغاز کردم .”
این شاعر ادامه داد که با شناخت شخصیت، زندگی وانگیزه های فراوانى که دراطراف واکناف برایش پدید آمد،موارد فراوان برایش دست داد تا حس لطیف یک دختردر وجودش بیدارشده وبرای بیان آنچه دردرون خود نهفته دارد، بپردازد .
روشنى می‌گوید ” شعر زبانى برای بیان نگفته هایی است که انسان با هیچ زبان دیگری نمی تواند آن را بیان نماید. ”
او علاوه می کند که ازسبک خاصى پیروى نمى کند وزبان شعر سبک وسیاق خاصى نمی خواهد،زیرا در هر دوره هر قالبی را تجربه کرده است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
کلیدواژه ها :