آنان که به‌راستی تاثیری بر زندگی دیگران به جای می‌گذارند، لزوما مشهور نمی‌شوند، ولی وقتی مشهور شدند، بر اساس آن‌چه کرده‌اند، مورد داوری قرار می‌گیرند.
این که خواننده‌ای عامه‌پسند چند میلیون هوادار دارد، نه امری شگفت‌انگیز است و نه نامنتظره. با این حال این پدیده نشانه انقراض من‌های آرمانی و نمود منسوخ شدن سرمشق‌های شخصیتی‌ای است که برای دیرزمانی نظام‌های اخلاقی را در جوامع انسانی سامان می‌داده، و اکنون رو به انقراض دارد. این‌ها را شروین وکیلی می‌گوید. او در این گفت‌وگو به فراگیر شدن شکل‌های تازه‌ای از پیام‌های پوچ اشاره و به نقش مهم رسانه‌ها تاکید می‌کند. این جامعه‌شناس هم‌چنین با بررسی شخصیت‌های بنیان‌گذار یا مقطعی تاریخی از واقعی یا دروغین بودن شهرت می‌گوید.

شاید خوب باشد صحبت را با گپ و گفتی درباره خودتان شروع کنیم. تجربه شخصی شما از برخورد با آدم‌های مشهور و ستاره‌های جمع یا به اصطلاح سلبریتی‌ها چطور بوده است؟
ترجیح می‌دهم به جای آن‌که تجربه‌ای از سال‌های اخیر را پیش بکشم و از نشست و برخاست با دوستان نام‌دارم بگویم، قدری عقب‌تر بروم و نخستین آموخته جدی‌ام هم درباره «آدم مشهورها» را برایتان واشکافی کنم. یکی از بخت‌های بزرگی که من در زندگی داشته‌ام، آن بود که وقتی در دوران راهنمایی درس می‌خواندم، یک بار از مدرسه‌ اخراج شدم. بسیاری از دوستان به خاطر این‌که من ۱۰ سال در دبیرستان تیزهوشان علامه حلی معلم و بعدتر مدیرگروه زیست‌شناسی بودم، مرا هم یکی از دانش‌آموزان آن مرکز به شمار می‌آورند. اما حقیقت آن است که من در اواخر دوران راهنمایی به دلایل ایدئولوژیک از آن مدرسه اخراج شدم و چند سال بعد که دیپلم گرفتم، تقریبا با دعوت همان‌هایی که اخراجم کرده بودند، بازگشتم تا همان‌جا درس بدهم.
اما موهبتی که در این اخراج نهفته بود، آن‌که در فاصله چند ماه از فضای مدرسه‌ای که بهترین مرکز آموزشی پایتخت بود، به محیط مدرسه‌ای عادی و تا حدودی بی‌دروپیکر پرتاب شدم. تفاوت این دو محیط از بسیاری نظرها چشم‌گیر و تکان‌دهنده بود. اما مهم‌ترین چیزی که در جریان این نقل و انتقال آموختم، شباهت‌ها بود. جدای از آن‌که در هر دو مدرسه شاگردانی باهوش و دوست‌داشتنی درس می‌خواندند، این نکته هم در هر دو مشترک بود که در میان بچه‌ها ستاره‌هایی ظهور و افول می‌کرد و برای مدتی الگوهای رفتاری هم‌شاگردی‌هایم را تعیین می‌کرد. امر شگفت برایم آن بود که این ستاره‌ها در هردو مدرسه کمابیش یکی بودند. یعنی شاگردانی که لقب پرافتخار تیزهوش را به چنگ آورده بودند و در مدرسه‌ای مجهز با تاکید اغراق‌آمیز بر علوم ریاضی درس می‌خواندند، درست مثل بچه‌هایی که در مدرسه‌ای دورافتاده با امکاناتی فقیرانه حضور داشتند، فلان هنرپیشه فیلم‌های پرماجرا را می‌پرستیدند و موهایشان را شبیه به بهمان خواننده کوتاه می‌کردند.

این همان چیزی است که امروز هم رواج دارد و باعث می‌شود عده‌ای به اصطلاح بت‌ جوانان (youth idol) تبدیل شوند؟
دقیقا، پدیده‌ای که در جریان این تجربه دوران کودکی بدان برخورد کردم، ‌همان است که موضوع پرسش کنونی‌مان است. مسئله‌ای که قدیم‌ترها به آن پدیده مشاهیر می‌گفتند و امروز با وام‌گیری نازیبایی از زبان انگلیسی آن را «سلبریتی» می‌نامند.

شما انگار از این کلمه خوشتان نمی‌آید. البته خب، فارسی هم نیست و…
البته که خوشم نمی‌آید! کلمه‌ای است که وقتی در میانه زبان پارسی بیان می‌شود، چیزی میان سبیل و کبریت را در ذهن مجسم می‌سازد! و چه بهتر که همان کلمه جاافتاده‌تر و قدیمی‌ترِ پارسی یعنی مشهورها یا نام‌دارها را برایش به کار بگیریم. حتی تعبیر «بچه معروف» در زبان کوچه از سلبریتی بهتر است. حالا این نکته بماند که بر مبنای همین وام‌واژه نادل‌چسب و ترکیب کردنش با نام آقای تتلو، کلمه عجیب و غریب تتلیتی را ساخته‌اند که این یکی هم به اسم نوعی بازی یا رده‌ای از تنقلات شبیه است!

چه می‌شود که برخی از مردم بیشتر از بقیه مشهور می‌شوند؟
این نکته بدیهی است که خلق‌وخوی مردمان متفاوت است و هرکس بنا به کردار و رفتارهایش و عادت‌ها و عواطف و هیجان‌هایی که دارد، در ارتباط با اطرافیانش میزانی از مهر و محبت را جذب می‌کند و بنابراین حلقه‌ای پرشمار یا اندک از دوستان و آشنایان را در اطراف خود سازمان‌دهی می‌کند. باز این هم بدیهی است که گه‌گاه کسی کاری انجام می‌دهد و به دستاوردی می‌رسد که بر زندگی شمار زیادی از مردم جامعه‌اش اثر می‌گذارد و به همین خاطر نامش بر سر زبان‌ها می‌افتد. نامدار بودن اصولا بدان معناست که فردی به‌خاطر اثری که بر زندگی دیگران به جای گذاشته، مورد توجه قرار می‌گیرد و این توجه در گفتمان‌های جمعی بازتاب می‌یابد و چه عنصری مهم‌تر از نام و نشان فرد، برای پردازش شدن در این چرخه زبانی می‌توان سراغ گرفت؟

یعنی مبنای اصلی مشهور شدن عده‌ای و گمنام ماندن عده‌ای دیگر، تاثیری است که بر زندگی توده مردم می‌گذارند؟ این را امری فراگیر می‌دانید؟
این نکته که در هر جامعه‌ای برخی از مردم نام‌دار هستند، قاعده‌ای عمومی است. مردان و زنان به‌خاطر نقش اجتماعی و جایگاه والایی که دارند، یا به‌خاطر ثروت و داشته‌هایشان، یا به دلیل کارهای سودمند یا زیان‌باری که انجام می‌دهند، توجه دیگران را به خود جلب می‌کنند و برای مدتی کوتاه یا بلند در گفتمان‌های عمومی نمودی می‌یابند. این امری طبیعی و مرسوم و عادی است و جامعه‌ای نمی‌شناسیم که این پردازش انگاره اعضایش را به انجام نرساند، یا این تمرکز موقت توجه جمعی بر نام و نشان و هویت فردی موثر را نداشته باشد.

اما در دوران جدید انگار قواعد مشهور شدن قدری دگرگون شده است.
دوران مدرن با چرخش‌ها و گسست‌های جامعه‌شناسانه گوناگونی مشخص می‌شود، که یکی از آن‌ها دگردیسی در الگوی پردازش و فهم انگاره مردمان است. در دوران مدرن به دنبال انفجار جمعیتِ ناشی از توسعه بهداشت و گسترش شهرنشینی، شمار افراد ناشناسی که در یک مکان کنار هم می‌زیستند، افزایش یافت. از سوی دیگر نهادینه شدن صنعت چاپ و بعدتر ظهور رسانه‌های الکترونیکی به بسط شتابنده و غافل‌گیرانه ارتباطات اجتماعی دامن زد. درنتیجه شیوه‌هایی که به‌طور سنتی «من» با «دیگری» روبه‌رو می‌شد و او را می‌شناخت، منسوخ گشت و به حاشیه رانده شد.

در دوران پیشامدرن این وضعیت چگونه بود؟
در جامعه سنتی من و دیگری از راه واسطه‌هایی انسانی و آشنا با هم مربوط می‌شدند. یعنی من که در روستایی یا شهری سنتی زندگی می‌کرد، انگاره‌ای از افراد مشهورِ زیست‌جهانِ خویش در ذهن داشت که در تجربه شخصی‌اش، یا گفت‌وگوهای رویارویش با افراد آشنا سرچشمه می‌گرفت. در آن روزگار من‌ها از راه برخورد رودررو و لمس تاثیر خان‌ها و شاه‌ها و سرداران و دانشمندان و شاعران به حضور و ماهیتشان آگاه می‌شدند. خواه خود این تجربه را به‌طور مستقیم تجربه کرده باشند و خواه آن را با یکی دو واسطه، به روایت فردی آشنا به دست آورند. یعنی شهرت یک ستاره اجتماعی در دوران سنتی در شبکه‌ای به نسبت کوچک و آشنا صورت‌بندی می‌شد که به‌شدت با کلیت زیست‌جهان فرد چفت و بست شده بود. انگاره‌ای که من از حکیم مشهور شهرمان داشتم، به درمان شدن خودم یا خویشاوندانم به دست او بازمی‌گشت و شاعران و ادیبان مشهور اغلب کسانی بودند که فرد از خودشان یا با یکی دو واسطه از نزدیکانشان شعرها و گفتمانشان را شنیده بود.

آیا می‌توان شخصیتی بنیادگذار یا مقطعی تاریخی را برای تحول در الگوی مشهور شدن در جهان باستان در نظر گرفت؟‌ آیا در آن دوران هم گسست‌هایی شبیه آن‌چه امروز در دوران مدرن می‌بینیم، سابقه داشته است؟
بله، بنا به اسناد تاریخی، نخستین کسی که در جهان سنتی سازوکارهایی تازه برای عبور از این شبکه محدود به کار گرفت و در سطحی جهانی مشهور شد، کوروش بزرگ بود. گزنوفون یونانی در کتاب کوروپدیا که شرح زندگی کوروش است، می‌نویسد که او نخستین شاهی بود که مردمان پیروی از او را برمی‌گزیدند و دوستش می‌داشتند،‌ بی‌آن‌که او را دیده باشند. این اشاره او بسیار معنادار است، چون نشان می‌دهد که مردمان تا پیش از کوروش تنها کسانی را به‌عنوان شاه به رسمیت می‌شناختند که سالی چند بار در مراسم و آیین‌های جمعی با او رویارو شده و حضورش را از نزدیک دیده باشند. کوروش که بر بخش عمده جهان متمدن روزگار خود چیره شد و نخستین دولت یکپارچه ایرانی را تاسیس کرد، به جای پیکره ملموس و عینی خویش گفتمانی را جایگزین ساخت.

این مطلب را به اشتراک بگذارید: