آیا دغدغههای محیط کار و زندگی در میان پارتیشنها را میشود تحمل کرد؟
![آیا دغدغههای محیط کار و زندگی در میان پارتیشنها را میشود تحمل کرد؟](https://old.chekad.tv/wp-content/uploads/2016/12/cool-office-and-private-design-blue-themed-office-work-space-partition-sky-an-clouds-mural-office-wall-decor-cool-office-design-interior-office-workspace-cool-office-and-workspace-design-150x150.jpg)
دغدغۀ محیط «مناسب» برای کار فکری بهاندازۀ خودِ کار فکری قدمت دارد. از ارسطو و قدمزنیهایش در باغ تا میزکارهای غیراختصاصی، افراد همیشه بهدنبال خلق فضاهای خوشایندی بودهاند که در عین الهامبخشی، «زایا» باشند.
در سراسر این فضاهای کاریِ متنوع، دو اصلِ طراحی را بیش از همه میتوان دید: بازبودن و عدمازدحام شخصی. طراحی داخلی دفتر جدید انگار استعارهای از «دوست همگان» است: راحت و همیشه در دسترس، سکویی موقت که کارمندان برای جلسه و قدری کار پشت میز، بر آن فرود بیایند و بعد به جلسهای دیگر، دفتر خانگی یا شغل دیگر پر بکشند. ولی مهم این است که هیچ ردپایی نگذارید. یادتان باشد: شما هرگز به آنجا قدم نگذاشتهاید.
بیدار میشوید و سردرگمید: ساعت چند است؟ صفحۀ لمسی کوچک موبایلتان میگوید: ۲:۵۴ بامداد یا ۷:۲۱ بامداد یا هر زمان. «هر زمان» وقتِ سرزدن به پیامهاست. همینطور که یک طرف صورتتان روی بالشت مانده است، چک میکنید برای آخرین پست فیسبوک چند لایک دشت کردهاید، آخرین نغمهتان چندبار ریتوییت شده و بعد، نوبت صندوق ایمیلهاست. نگاه میاندازید که امروز چه چیزهایی در انتظارتان است، بعد پیغامها را بنا به اهمیت غربال میکنید تا پس از دوش صبحگاهی، که کامل بیدار شدهاید، سراغشان بیایید.
هرجا که باشید، به فوریترین تقاضاها پاسخ میدهید و امضای sent from my iPhone را حذف میکنید تا بلامکان شوید. خب الآن میشد پشت میز کارتان نشسته باشید، مگر نه؟ لازم نیست کسی بداند دو خیابان با دفترتان فاصله دارید.
نمیخواهید بفهمند عجله دارید و تمام حواستان به آنها نیست. پس با قدری استتارِ دیجیتال میگویید: «در موقعیتی هستم که میتوانم توجه کافی به شما بکنم.» هیچگاه سوار مترو، در کافه، توی رختخواب یا در دستشویی نیستیم. هرچند صدالبته همینجاهاییم.
این رویۀ صبحگاهی برای بسیاری از ما آشناست. شاید معمولی به نظر بیاید، ولی این هم، مثل هر نظام دیگری، زیباییشناسی خاص خود را دارد. بهواقع این صحنۀ برشخورده از زندگی، انعکاسی از ایدئالهای هِت نیووِ وِرکِن۱ است: تعبیری در زبان هلندی بهمعنای «شیوۀ جدید کار»، یعنی ساماندهی دوبارۀ دفتر تا در راستای انعطافپذیری و طراحی «کارا» باشد، شیوهای که ثمرۀ دنیای درهمتنیدۀ دیجیتالی را با ساختارهای اجتماعی ارگانیک ترکیب میکند.
این «انقلاب بیصدا» بهدنبال رهاکردن پتانسیلهای بِکر خلاقیت و کارآفرینی است. یکی از زیرساختهای ضروری در این ساماندهی نوینِ کارْ محل کارِ مدرن و «الهامبخش» است. این محل کار نهتنها همساز این آهنگهاست، که شکلی زیبا به آنها میدهد.
فضاها و ابزارهایی که ما را قادر میسازند بدین شیوۀ سیار و متفرق کار کنیم، انعکاسی از آن ارزشهای درهمتنیدهایاند که کار حرفهای معاصر را تعریف میکنند: پویایی «بیاصطکاک»، کوتاهشدن هرم مدیریت در سطح ملی و قابلیت معاشرت.
نگاهی سرسری به وبلاگهای طراحی یا کتابهای پرتصویر مثل محل کار خلاق۲ کافی است تا برخی از عرفهای رایج در محلهای کار الهامبخش در قرن بیستویکم را ببینیم: پلانهای باز، دیوارهای شیشهای، میزهای گروهی و سقفهای بلند. به همین ترتیب، بهلطف شرکت اپل، موبایلهایمان را هم درخشان و تکرنگ میپسندیم. ردپاهای صنعتی مثل چوبکاریهای پرداختنشده، کاشی با چینش آجری، آجرهای سادۀ بهاصطلاح خشکهچینی و لامپهای ادیسون۳ گوشهکنار این فضاها را پُر کردهاند تا هالهای از شمایل هنری بر آنها بکشند، بلکه به فرایندی از تولید، که بعید است در جایی غیر از نمایشگرهای رایانهای پدیدار شوند، فُرم مادی بدهند.
در سراسر این فضاهای متنوع، دو اصلِ طراحی را بیش از همه میتوان دید: بازبودن و عدمازدحام شخصی. طراحی داخلی دفتر جدید انگار استعارهای از «دوست همگان» است: راحت و همیشه در دسترس، سکویی موقت که کارمندان برای جلسه و قدری کار پشت میز، بر آن فرود بیایند و بعد به جلسهای دیگر، دفتر خانگی یا شغل دیگر پر بکشند. ولی مهم این است که هیچ ردپایی نگذارید. یادتان باشد: شما هرگز به آنجا قدم نگذاشتهاید.
این مینیمالیسم لوکسی که شاخصۀ محل کار الهامبخش امروزی است، شاخهای از جنبش زیباییشناختی گستردهتری است که کایل چایکا «هوافضا»۴ مینامد.
هوافضا یک جور «سبک بینالمللی»۵ جدید است: مجموعهای از عُرفهای طراحی که بهیُمن همگنشدن سلیقهها با میانجیگری رسانههای اجتماعی، در سراسر کرۀ خاکی گسترش یافته است. چایکا مینویسد: «اینجا قلمروِ کافهها، دفاتر شرکتهای نوپا و فضاهای مشترک زندگی/کار است که هرجا بروید مشخصههای یکسانی دارد: مبلمان مینیمالیستی، آبجوی دستساز، خوراک تُست آووکادو، چوب بازیافتی و نورپردازی صنعتی.» بهواقع همۀ فضاهایی که او فهرست میکند، صراحتاً یا تلویحاً، محل کار دانشورزانیاند که دائم جابهجا میشوند و مُدام با یکدیگر همکاری دارند. هوافضا اساساً نوعی محل کار پراکنده است، چون دفتر کار به خانهای سیار تبدیل شده است: هرجا که میرویم، آن را همراهمان میبریم.
افزایش این تحرکپذیری چقدر رهاییبخش است؟ این سؤال کماکان محل بحث است. در فرهنگ کار معاصر، انعطافپذیریْ شمشیری دولبه است: ازیکسو، کارمندان ترجیح میدهند امکان ورود و خروج از محوطۀ فیزیکی دفتر را داشته باشند.
(یادتان میآید وقتی ماریسا میر، مدیرعامل یاهو، امکانات مخابراتی داخل شرکت را محدود کرد، چه جنجالی بهپا شد؟) ازسویدیگر، همانطور که نیکیل ساوال و دیگران اشاره کردهاند، همزمانی ظهور این محلهای کار «پویا» با عدمامنیت شغلهای حرفهایْ تصادفی نیست. پویایی و تحرکپذیری قرار است رهاییبخش باشند، اما این میزهای خالی و حضورهای زودگذر، دلالتهایی تاریکتر هم دارند که در سایۀ دستگاههای قهوهساز و صندلیهای چرخدار این دفاتر خلاق پرسه میزنند.
دغدغۀ محیط «مناسب» برای کار فکری بهاندازۀ خودِ کار فکری قدمت دارد. از ارسطو و قدمزنیهایش در باغ تا میزکارهای غیراختصاصی، افراد همیشه بهدنبال خلق فضاهای خوشایندی بودهاند که در عین الهامبخشی، «زایا» باشند.
در اروپای دورۀ رنسانس، اتاقهای مطالعۀ خصوصی (استودیو۶) افزونبراینکه به کار نمایش میآمدند، محدودهای برای کار فکری نیز بودند. در سیاهۀ موجودیها و دیگر متون تاریخی میتوان فهرستی از اقلام گوناگون موجود در این اتاقها را دید: صدالبته کتابها، اما بههمراه جواهرات، صفحۀ شطرنج، آلات موسیقی، مجسمههای کوچک و سکههای باستانی.
برای نخبگان اجتماعی قرون پانزدهم یا شانزدهم، چنین مجموعهایْ محیطی مناسب برای آن زحمت و کار مملو از خوداندیشی یعنی تأمل، مطالعه و نوشتن فراهم میکرد. خلق محیط کار ایدئال چنان اهمیت داشت که مالکان این استودیوها مبالغ هنگفتی را صرف ساخت و تزیینشان میکردند و گاه حتی مشاورانی استخدام میکردند تا به تجهیز مناسب این فضا کمک کنند. خیالپردازی دربارۀ محیط کارِ ایدئالْ بسیار محبوب بود و استعارۀ بصری رایجی شد. از آن زمان به بعد، همواره دربارۀ محیط کار ایدئال مشورت گرفتهایم و حرف زدهایم.
امروزه کارِ بهاصطلاح «دانشورزی»۷ در حصار قفسههای پُر از جواهرات و مجسمههای برنزی انجام نمیشود. بهواقع آن استودیوها با آش شلهقلمکار اقلامشان و تمرکزی که بر تفکر فردی داشتند، گویا نقیض محل کار مُدرن و الهامبخشیاند که بر قابلیت جانشینی کارکنان و همکاری پرنشاط و تقریباً آشوبزدهشان تأکید دارد.
در دفاتر سنتیِ دربسته، دو اصل قدرت فردی و سکوت نسبیِ استودیو ادامه یافتند. مثل استودیو، دفترهای شخصی درون ساختمانهای دفتری هم امکان فردیسازی و صمیمیت فردی را فراهم میکردند. مثل استودیو، دفتر خصوصی میتوانست فضایی اجتماعی برای همکاری باشد، اما نوعاً فقط افرادِ همرتبه اجازۀ ورود به آن را داشتند.
البته تفاوتهای مهمی، بهویژه از جهت منطق نهادیِ پشت این فضاها، وجود داشت. استودیو مثل بارگاهی مینیاتوری بود که مالکش میتوانست خُردهجهان دلخواهش را سفارش دهد و بدینترتیب شخصیتی متمایز برای خود بسازد، ولی دفتر سنتی تجسم شغل ثابت بود و مشروعیت خود را بهظاهر از بوروکراسی شایستهسالار میگرفت.
بیشترین نقش در براندازی موانع فیزیکی این اتاقها را شاید رابرت پروپست داشته است: علامۀ پرشور امریکایی که در دهۀ ۱۹۶۰ هواداری از نوعی ساماندهی مکانی محل کار را آغاز کرد که امروز با قالب دفاتر پلان باز میشناسیم. او از آنچه «دفتر اجرایی» مینامید، نمونههایی تهیه کرد.